کد مطلب:235723 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:256

دیگر به زیارتم نیا
ناقل: حجه الاسلام راشد یزدی

طلبه ی جوان دركنارسقّاخانه ایستاده است كه ناگهان چشمش به آیه اللّه شیخ مرتضی حائری [1] می افتد. گل لبخند برگلخانه ی لبانش

میهمان می شود و بی اختیار به سویش می دود. به نزدیكش كه می رسد سلام می كند و با كمال ادب دستش را می بوسد و همچنان كه دست ایشان را در دست دارد، می گوید: -آقا! من خواهشی از شما دارم. - بگو پسرم، چه می خواهی؟ در این سفركه به من افتخار ندادید ولی به من قول بدهید سفرِ بعد



[ صفحه 28]



كه به زیارت آقا مشرّف می شوید، یك وعده نهار یا شام در خدمتتان باشم. آیه اللّه حائری آهی می كشد و می گوید: - ولی سفر دیگری دركار نیست. - چی؟! سفرِ دیگری دركار نیست؟! - بله، سفر دیگری دركار نیست. -آخر از كجا اینقدر مطمئن هستید؟ امیدوارم كه صد سفرِ دیگر هم به زیارت آقا امام رضا علیه السلام مشرّف شوید. - امّا خود آقا به من فرمودندكه؛ «تو دیگر به زیارت من نیا! اكنون دیگر نوبت من است كه به دیدار تو بیایم.» گمان می كنم كه زمانِ مرگ من نزدیك است و دیگر توفیق زیارت آقا را پیدا نخواهم كرد.



[ صفحه 29]




[1] - آيه اللّه شيخ مرتضي حائري قدّس سرُّه، فرزندآيه اللّه حاج شيخ عبدالكريم حائري قدّس سرُّه، بنيان گذار حوزه ي علميّه ي قم، مي باشد.